در مجلس روضه شهادت امام صادق نشستهایم، شهادتی که سراسر عالم امکان را عزادار کرده، امام زمان عزادار جدّ غریبش شیخ الائمه است. انشاءالله بهزودی دستهجمع در مدینه برای غربت ائمه بقیع اشک بریزیم.
ظلم به امام صادق علیهالسلام
منصور خیلی ظلم کرد به امام صادق علیهالسلام، چند بار تصمیم گرفت حضرت را به شهادت برساند. خانه حضرت را به آتش کشید. حتی نوشتند: نیمه شب مأمور میفرستاد خانه حضرت، اجازه نمیداد حضرت عمامه بر سر بگذارد، عبا بر دوش بیاندازد، پای پیاده حضرت را به قصر منصور میبردند!
ابنربیع میگوید: از دیوار خانه امام صادق بالا رفتم، دیدم آقا میان حجره مشغول عبادت و راز و نیاز، وارد شدم، گفتم: آقا بلند شوید برویم، منصور شما را احضار کرده. حضرت فرمود: اجازه بده دو رکعت نماز بخوانم، گفتم: نمیشود. فرمود: اجازه بده عمامه بر سر بگذارم، گفتم نمیشود.
من سواره میرفتم و ایشان پیاده، برگشتم نگاه کردم، دیدم عرق بر پیشانی آقا نشسته!
آقا را آوردند پیش منصور، سه بار شمشیر کشید و در غلاف کرد، آخر الامر آقا را با احترام برگرداندند. سؤال کردند: منصور، چه شد؟ گفت: هر سه بار پیامبر را دیدم.
گریز: یا امام صادق؛ شما را شبانه بیرون بردند؛ امام جدّتان علی رو در روز روشن، در انظار مردم از خانه بیرون آوردند! بچهها نگاه میکنند، یک طرف مادر روی زمین افتاده، یک طرف ریسمان به دستان بابا. حضرت فاطمه دوید دنبال امیرالمؤمنین، کمربند آقا رو گرفت، نمیگذارم ببرید، آن نانجیب صدا زد قنفذ… قنفذ هم با غلاف شمشیر ضربتی زد که امام صادق فرمود: علت شهادت مادرم فاطمه، همان غلاف شمشیر بود.
یا امام صادق، اینجا با غلاف شمشیر مادرتان را زدند؛ اما کربلا عمه شما و اطفال ابیعبدالله رو با تازیانه زدند… یا حسین
گریز: یا رسول الله، شمشیر برهنه دیدی طاقت نیاوردی؛ اما کربلا، زینب آمد بالای تلّ زینبیه، دید شمشیرها و نیزهها بالا میرود و همه در یک نقطه فرود میآید، گرد و غبار بلند شده، زینب حسینش را نمیبیند، دستهاش رو گذاشت بالای سر، هی صدا میزد: وا محمدا، وا علیا، وا اماه، وا حسینا
شهادت حضرت صادق علیهالسلام
عاقبت منصور با انگوری زهرآلود حضرت را به شهادت رساند، امام کاظم بدن بابا را غسل داد و کفن کرد، جمعیت زیادی نماز خواندند و حضرت را تشییع کردند.
گریز: اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله.
یا امام صادق، به شما زهر خوراندند و مظلومانه شهیدتان کردند؛ اما بعد از شهادت کسی با بدن شما کاری نداشت. به قربان اون آقایی که بدنش روی خاک گرم کربلا، ده نفر به اسبها نعل تازه زدند، بر بدن نازنین پسر فاطمه تاختند …
به نیت فرج، یا حسین
0 نظر