علیبنجریر میگوید: خدمت امام جواد(علیهالسلام) نشسته بودم گوسفندی از خانه امام گم شده بود.
یکی از همسایههای امام را به اتهام دزدی گرفته کشانکشان نزد حضرت جواد(علیهالسلام) آوردند.
امام فرمود: وای بر شما! او را رها کنید، او دزدی نکرده است، گوسفند در خانه فلان کس است، بروید از خانه او بیاورید!
به همان خانه رفتند دیدند گوسفند آنجا است، صاحبخانه را به اتهام دزدی دستگیر کردند، لباسهایش را پاره کرده کتک زدند. وی قسم میخورد که گوسفند را ندزدیده است.
او را خدمت امام(علیهالسلام) آوردند. فرمود: چرا به او ستم کردهاید، گوسفند خودش به خانه او داخل شده و اطلاعی نداشته است.
آنگاه امام از او دلجوی نمود و مبلغی در مقابل لباسها و کتکی که خورده بود به او بخشید.
بحار: ج ۵۰، ص ۴۶
0 نظر