یعقوب سرّاج گوید: خدمت امام صادق(علیهالسلام) رفتم، حضرت بالاسر فرزندش موسیبنجعفر تشریف داشت که داخل گهواره بود! با کودکش سخن میگفت و او حضرت را مسرور میکرد! پس از لحظاتی طولانی رو به من کرد و فرمود: «ادْنُ مِنْ مَوْلَاكَ فَسَلِّمْ»، بیا نزدیک مولایت [که داخل گهواره است] و به او سلام کن!
جلو رفتم به آن نوزاد سلام کردم، سلامم را پاسخ داد! سپس فرمود: برو نام دخترت که دیروز متولد شده را عوض کن! «فَإِنَّهُ اسْمٌ يُبْغِضُهُ اللَّهُ»، اسم او از اسمهایی است که خدا از آن بدش میآید و مبغوض میدارد.
اسم او از اسمهایی است که خدا از آن بدش میآید و مبغوض میدارد.
یعقوب گوید: خداوند به من دختری داده بود و نامش را حمیرا [لقب عایشه دختر ابوبکر] گذاشته بودم!
سپس حضرت صادق(علیهالسلام) فرمود: امر او را اجرا کن تا هدایت شوی! پس نامش را عوض کردم.
0 نظر