امروز: 1403/02/21
موضوع اصلی: داستان
موضوع فرعی: اصحاب ائمه | مناظره

مناظره هشام‌بن‌حکم با عالم شامی

هشام یکی از شاگردان زبده امام صادق(ع) بود که مناظرات متعددی با مخالفین داشته است.

مناظره هشام با عالم شامی

یونس‌بن‌یعقوب می‌گوید: قبل از ایام حج، در خیمه کوچکی خدمت امام صادق علیه‌السلام بودم، شخصی از اهل شام وارد بر امام شد. عرض کرد: من شخصی هستم که در علم کلام و معرفت مبدء و معاد و سایر معارف الهی و همچنین در احکام اسلامی و وظایف دینی بصیرت و آگهی دارم به حضور آمده‌ام که با شاگردان و حاضران بحث در درس شما به گفتگو بپردازم.

حضرت: فرمود: معلومات و معارف و سخنان تو از رسول خدا اخذ شده یا از نظریات و افکار خود تو است؟
پاسخ گفت از تعلیمات رسول و نیز از معلومات و افکار خودم است.

حضرت فرمود: پس در این صورت، تو شریک با رسول هستی؟ عرض کرد: نه.
امام فرمود: آیا از جانب حق تعالی وحی به تو نازل می‌شود؟ عرض نمود: نه.

حضرت فرمود: آیا اطاعت از تو مانند اطاعت از رسول خدا واجب است؟ شامی عرض نمود: نه.

حضرت رو به من کرد و فرمود: یا یونس‌بن‌یعقوب هذا قد خصم نفسه قبل ان یتکلم. و فرمود: چنانچه در بحث کلام مهارت داشتی با شخص شامی بحث و مناظره می‌نمودی. عرض کردم: بسیار افسوس و تأثر خاطر دارم از عجز خود؛ ولی از حضرتت شنیده‌ام که از کلام و بنای جدال منع می‌فرمودی به اینکه «وَیْلٌ لِأَصْحَابِ الْکَلَامِ یَقُولُونَ هَذَا یَنْقَادُ وَ هَذَا لَا یَنْقَادُ وَ هَذَا یَنْسَاقُ وَ هَذَا لَا یَنْسَاقُ وَ هَذَا نَعْقِلُهُ وَ هَذَا لَا نَعْقِلُهُ»؛ وای بر اهل علم کلام که از خود گویند این مطلب قابل پذیرش است و آن مطلب غیر قابل قبول می‌باشد و همچنین این مطلب صحیح و روا است و آن مطلب باطل و ناروا است و آن مطلب قابل تعقل و قبول است و آن مطلب غیر قابل تعقل و قبول خواهد بود.

حضرت فرمود: وای بر آنها که از گفتار من پیروی ننمایند و به سمت خواسته‌های خود روند.

سپس به من امر فرمود به خارج از خیمه برو و هر یک از اصحاب و ملازمان بحث علم کلام و معارف دینی را مشاهده نمودی او را احضار بنما تا با شخص شامی به بحث و مناظره بپردازند.

به خارج منزل رفته، حمران بن اعین (برادر زراره) و احول (محمد بن نعمان، ملقب به مؤمن طاق) و هشام بن سالم و قیس بن ماصر که به عقیده من استادتر و عالم‌تر از همه بود و بحث کلام را از امام علی بن الحسین علیهماالسلام فرا گرفته بود.

حضرت سر از خیمه بیرون آورده شترانی به سرعت در حرکت بودند، امام فرمود: به پروردگار کعبه هشام است که می‌آید. گمان کردم هشام از خاندان عقیل است که مورد محبت و علاقه امام بود، ناگهان هشام‌بن‌الحکم وارد شد، جوانی که سن او کمتر از همه حاضران بود و تازه خط عذارش روئیده بود. حضرت به او خیر مقدم فرمود و او را به حضور خود جای داد و فرمود « نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ»

سپس به حمران بن اعین فرمود با این مرد شامی بحث و گفتگو بنما، حمران در نتیجه بحث و مناظره بر شامی غلبه نمود.
آنگاه امام رو باحول نموده فرمود ای طاقی تو نیز با شامی بحث و مناظره بنما، احول نیز به بحث و گفتگو پرداخت او نیز بر شامی غلبه نمود.
سپس به هشام بن سالم توجه نموده فرمود تو نیز با مرد شامی بحث و گفتگو بنما، فتعارفا/ فتعارقا: هر دو با آنچه که یاد داشتند، بحث کردند ولی کسی غلبه نکرد/ هر دو عرق کردند، کنایه از طول بحث.
آنگاه رو به قیس ماصر نموده فرمود تو نیز با شخص شامی گفتگو و بحث بنما.
حضرت با مشاهده مناظره آنها و حالتی که به شامی دست داده بود، تبسم می‌نمود.

آنگاه امام علیه‌السلام رو به شامی نموده فرمود: با این جوان بحث و گفتگو بنما، شامی پذیرفت. گفت: ای هشام درباره وصایت و امامت این شخص با من صحبت بنما.
هشام با حالت خشم به شامی گفت: ای شامی آیا آفریدگار صلاح بشر را بهتر می‌داند یا مردم مصالح خود را بهتر درک می‌نمایند؟
شامی: آفریدگار مصالح مردم را می‌داند و عالم است.
هشام: آفریدگار برای حفظ مصالح مردم چه مقرر فرموده است؟
شامی: برای تأمین مصالح عموم حجت و دلیل مقرر فرموده و ارشاد به حقایق نموده که متفرق و پراکنده نشوند و اختلاف در میان آنان حکومت نکند و آنها را متحد نموده و قلوب و دل‌های آنان را با یک دیگر تألیف و ربط داده و نواقص و انحراف آنان را رفع نموده و وظایف دینی و خلقی آنان به هر یک اعلام فرموده است.
هشام: او چه کسی است؟
شامی: رسول الله
هشام: پس از رحلت رسول الله؟
شامی: قرآن کریم و سنت رسول
هشام: در این زمان قرآن و سنت برای رهبری جامعه اسلامی کافی است
شامی: بلی
هشام: پس چرا تو از شام برای بحث و مناظره به سوی ما آمده‌ای؟
شامی ساکت شد
حضرت به شامی فرمود: چرا جواب اعتراض هشام را نمی‌گویی؟
شامی عرض نمود: چنانچه بگویم اختلاف نداریم بر خلاف حقیقت است و اگر بگویم قرآن و سنت رفع اختلاف جامعه مسلمانان را می‌نماید و برای توحید کلمه کافی است، بر خلاف واقع است؛ زیرا هر یک از قرآن و سنت ممکن است دارای احتمالات مختلف باشد!
و چنانچه بگویم اختلاف داریم و هر یک مدعی هستیم که حق با ما است در این صورت هیچ یک از قرآن و سنت رفع اختلاف ما را نخواهد نمود، جز اینکه من هم می‌توانم بر علیه او از همین استدلال استفاده کنم.
حضرت فرمود: سَلْهُ تَجِدْهُ مَلِیّاً

شامی همان سؤالات را تکرار کرد، تا به اینجا که: بعد از پیامبر چه؟
هشام: هَذَا الْقَاعِدُ الَّذِی تُشَدُّ إِلَیْهِ الرِّحَالُ وَ یُخْبِرُنَا بِأَخْبَارِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وِرَاثَهً عَنْ أَبٍ عَنْ جَدٍّ

شامی: چگونه بفهمم و تصدیق نمایم؟
هشام: از حضرتش هرچه می‌خواهی سؤال بنما، پاسخ سؤالات تو را خواهد داد

شامی: حجت و دلیل را برای من تمام نموده‏ای باید از حضرتش سؤال نمایم
امام صادق علیه‌السلام فرمود: ای شامی به تو خبر دهم که از شام چگونه سفر نموده و رویدادها چه بوده است؟

شامی پس از شنیدن سخنان امام، در شگفت شده عرض نمود من الآن اسلام را پذیرفته مسلمان شدم.
حضرت فرمود: بلکه الان ایمان را قبول نموده‏ای؛ زیرا اسلام قبل از قبول ایمان است و اسلام فقط برای نفوذ وراثت و صحت ازدواج و نکاح و داد و ستد تأثیر دارد و بر اساس ایمان، به مردم ثواب داده می‌شود.
سپس شامی به توحید و نبوت و وصایت حضرت اقرار کرد.

[توصیه‌های حضرت در باب مناظره]

پس از پایان بحث امام توجه به حمران نموده فرمود: بحث تو بر وفق اخبار است و به حق اصابت کردی.

و به هشام بن سالم فرمود تو می‌خواستی استدلال به خیر [ترید الاثر: استدلال به روایات] بنمائی؛ ولی به‌طور صحیح نبود.

و درباره بحث احول فرمود تو در بحث بسیار از قیاس و مکر و حیله استفاده می‌نمایی، سخن باطل را به استناد امر باطلی می‌شکنی؛ ولی دلیل باطل تو بطلان مطلب خصم را آشکار می‌‏نماید.

و به قیس ماصر فرمود تو بحث می‌کنی و همین‌که به استشهاد حدیث نبوی نزدیک می‌شوی، آن را رها کرده و سراغ مطلب دیگری می‌روی! مطلب باطل را با مطلب صحیح درهم آمیخته به صورت حق و صحیح در می‌‏آوری، سخنانی اندک و صحیح، بهتر و مؤثرتر از سخنان باطل و بی‏‌پایه است. أَنْتَ وَ الْأَحْوَلُ قَفَّازَانِ حَاذِقَان‏.

گمان داشتم که به هشام‌بن‌الحکم نیز همانند بقیه، سخنانی بگوید؛ اما به او فرمود: هرگز با دو پای خود به زمین نمی‌افتی همیشه آمادۀ پروازی! و چنانچه لغزشی در سخنان تو روی دهد که مورد اعتراض قرار گیری، پای بر زمین می‌کوبی و بلند می‌شوی. مردم باید همانند تو مناظره و بحث کنند؛ ولی مراقب لغزش باش و این بحث‌ها، امید شفاعت را به دنبال دارد ان‌شاء‌اللَّه‌تعالی.

کافی، ج۱، ص۱۷۱، کتاب الحجه، باب اول: الاضطرار الی الحجه، ح۴؛ بحار، ج۴۸، ص۲۰۴ از احتجاج

0 نظر

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۱

ذو القعدة

۱۲۳۴۵۶۷
۸۹۱۰۱۱۱۲۱۳۱۴
۱۵۱۶۱۷۱۸۱۹۲۰۲۱
۲۲۲۳۲۴۲۵۲۶۲۷۲۸
۲۹۳۰