امروز: 1403/02/19
موضوع اصلی: روضه و مقتل
موضوع فرعی: امام حسین | عاشورا

روضه غربت امام حسین (ع) روز عاشورا

روز عاشورا چند بار لشکر را موعظه کرد.

یکی پس از دیگری اصحاب و عزیزانش را از دست داد. آخرین سربازش را هم بالای دست از دست داد.

آمد سمت خیمه‌ها: خواهرانم، دخترانم، مقنعه‌ها را به سر کنید، چادرها را بپوشید، به همین زودی بمانند کنیزان و برده‌ها شما را اسیر خواهند کرد.

رجز خواند. نگاهی به‌سمت خیمه اصحاب، خیمه بنی‌هاشم، خیمه اباالفضل، عمودش را خودش کشیده.

و نظر یمیناً و یساراً فما رأت أحد.

و نادی حزیناً کئیباً، یا مسلم بن عقیل، یا هانی بن عروة، یا حبیب بن مظاهر، یا مسلم بن عوسجة، یا زهیر… ما لکم انادیکم فلا تجیبونی؟

پاشید ببینید امامتان تک و تنها در این بیابان!

و نادی علیه‌السلام: یا حسین، قد فرق السیف بین الرؤوس و الابدان…

چند لحظه جنگ می‌کرد، بالای بلندی می‌رفت: «لا حول و لا قوة الا بالله»

به میمنه می‌زد، به میسره می‌زد، به قلب لشکر حمله می‌برد. بدن خسته، جگر تشنه.

همۀ این‌ها یک طرف، امام صادق(ع) فرمود: همّ و غمّ جدّمان بی‌بی‌ها بود.

خسته وسط میدان ایستاده بود، یک وقت ببیند یک عده سوار بر اسب، تازیانه و شعله آتش به دست، به سمت خیمه‌ها.

خطاب به عمرسعد: شماها با من جنگ دارید، و النساء لیس علیهنّ حرج.

عمرسعد گفت: تا زنده است به خیمه‌هایش حمله نکنید، این‌ها از خانواده با غیرتی هستند.

شعر آتش‌زدن خیمه‌ها
0 نظر

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۲۸

شوّال

۱۲۳۴۵۶۷
۸۹۱۰۱۱۱۲۱۳۱۴
۱۵۱۶۱۷۱۸۱۹۲۰۲۱
۲۲۲۳۲۴۲۵۲۶۲۷۲۸
۲۹۳۰