امروز: 1403/02/22
موضوع اصلی: شعر

شعر مصائب حضرت زینب | شهر شام

آقا، اسیر عشق تو بی‌بال و پر نیست
در راه عشق و عاشقی اصلا ضرر نیست

اینجا دم دروازۀ قوم یهود است
یعنی مسلمانی در این کوی‌وگذر نیست

مشغول رقص و هلهله، کف می‌زنند و
اینجا کسی گریان و با چشمانِ تر نیست

پیرزنی با سنگ بر پیشانی‌ات زد
نفرین به او، نفرینِ زینب بی‌اثر نیست

با ضربه‌اش از روی نیزه سر زمین خورد
در زیر سم اسب‌ها که جای سر نیست

من یک تنه، بین سنان و شمر و اَخنَس
عباس‌، از این ماجراها بی‌خبر نیست

از روی نی دیدی مرا در بین بازار؟!
در بین بازارِ کنیزان کمْ خطر نیست

شد آستینِ پاره‌ام پوشیۀ من
اما خیالت تخت! اینجا رهگذر نیست

از پشت بام خانه‌ها خاکستر داغ
«اَجر ذَوِی القُربی» ی ما در این سفر نیست

بزم شراب و مجلس اغیار رفتم
جایی شبیه بزم مِیْ این‌قدر شرّ نیست

با خیزرانش بر لبانت ضربه می‌زد
جای تو در بزم یزید و طشت زر نیست

خیلی میان شام اذیت شد عقیله
بالاتر از شامِ بلا از هر نظر نیست

علی میرحیدری

0 نظر

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۲

ذو القعدة

۱۲۳۴۵۶۷
۸۹۱۰۱۱۱۲۱۳۱۴
۱۵۱۶۱۷۱۸۱۹۲۰۲۱
۲۲۲۳۲۴۲۵۲۶۲۷۲۸
۲۹۳۰