مشعلبهدست آمدهاند عدهای سوار
آقا صدا زد: عمه، علیکنّ بالفرار
زینب، هجوم، خیمه، طمع، گوشواره وای
هشتادوچار روسریِ پارهپاره وای
دستی به گوشِ پاره و هی جیغ میکشید
دستی به گوشوارۀ دیگر، دوباره وای
هرقدر میدوید دو چشمش پُرآبتر
از دود دامنی که گرفته شراره وای
0 نظر