گدای بقیتالله
امید من به عطای بقیة الله است
هزار جان بهفدای بقیة الله است
به گوش جان اگر آوای دلکشی شنوی
بدان تنین صدای بقیة الله است
بگو به حاتم طایی، مناز بر کرمت
هزار چون تو گدای بقیة الله است
حرام باد مرا بیمحبتش نفسی
که زندگی بهولای بقیة الله است
کلید حاجت خود را از این و آن مَطَلب
بهدست عقدهگشای بقیة الله است
دعای منتظران مستجاب خواهد شد
چو متصل به دعای بقیة الله است
صفای کعبه و میقات و مشعر و عرفات
الی الابد ز صفای بقیة الله است
جلا ده آینه روح را که روح الامین
طلایهدار قبای بقیة الله است
نیاز ناز سلاطین روزگارم نیست
سرم به خاک سرای بقیة الله است
خدا به یمن وجودش به ما دهد روزی
رضای دوست، رضای بقیة الله است
گر او نبود نمیماند از بشر اثری
بقای ما ز بقای بقیة الله است
ز دست رفت جوانی ولی نِیَم نومید
به سر هنوز هوای بقیة الله است
خوش آن بقیه عمری که سر شود با او
حیات و مرگ برای بقیة الله است
دلم اسیر کمند نگاه بیمارش
سرم فتاده به پای بقیة الله است
معاشران ز تو پرسند اگر کلامی کیست
بگو مدیحهسرای بقیة الله است
استاد کلامی زنجانی
سیدزاده؛ ۷۸۰۸۱۴
چشم عطا
امروز خانه دل نور و ضیا ندارد
جایی که دوست نبود آنجا صفا ندارد
شهری است پر ز آشوب، کاشانهای لگدکوب
آن دل که از تغافل شوق لقا ندارد
دزدان به کشور دل هرجا گرفته منزل
وان میر صدر محفل در خانه جا ندارد
یوسف که پیش حسنش خوبان بها ندارد
از کید و مکر اخوان قدر و بها ندارد
پیمانهها نهادیم، پیمان ز دست دادیم
در حیرتی فتادیم کان منتها ندارد
ای شاه ماهرویان، وی قبله نکویان
دریاب عاجزی را کو دست و پا ندارد
از ما خطا و لغزش از توست عفو [از او امید] بخشش
سلطان به زیر دستان جز این روا ندارد
تیر دعای ما را جز لطف تو هدف نیست
گر لطف مینمایی پیکان خطا ندارد
شاها فقیر کویت، سوزد در آرزویت
جز دیدهای به رویت چشم عطا ندارد
آیتالله علیاکبر نوقانی
0 نظر