ابراهیمبنمهزم میگوید: خدمت امام صادق(علیهالسلام) بودم، شب که به خانهام برگشتم، بین من و مادرم بگومگو شد و من به مادرم درشتی کردم!
فردای آن شب پس از نماز صبح، به خدمت امام صادق(علیهالسلام) رسیدم، پیش از آن که سخنی بگویم به من فرمود: ای پسر مهزم، با مادرت چه کار داشتی که شب گذشته با او به درشتی سخن گفتی؟ آیا نمیدانی رحم او منزل سکونت تو و دامنش گهواره آرامبخش تو بود و پستانش ظرفی بود که از آن شیر میخوردی؟
بحار: ج ۷۴، ص ۷۶
0 نظر